داستان زنبورداری سال نودوچهار

سوالات در مورد ملکه زنبورعسل و چگونگی پرورش و تکثیر ملکه زنبورعسل و تمامی مسائل ملکه زنبورعسل

مدیر انجمن: mellifera

نمایه کاربر
hamed_gwd
بهترین کاربر سایت زنبورعسل
بهترین کاربر سایت زنبورعسل
پست: 190
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۱, ۸:۴۹ ب.ظ
محل اقامت: شیراز - 09365267497
تشکر کرده: 170 دفعه
تشکر شده: 142 دفعه
تماس:

داستان زنبورداری سال نودوچهار

پست توسط hamed_gwd »

سلام دوستان
امسال اول بهار تصمیم گرفتم از سه چهارتا کندوی پرکارم ازدیاد نسل داشته باشمتصویر. اومدم یه بچه کندو رو بدون تخم و لارو توی یه کندو ریختم و ی کم بعد لاروهای جوون رو در اختیارشون گذاشتم. اونا هم با خوشحالی شروع کردند به کار...تصویر. نتیجش شد هشت تا شاخون که به خاطر ناشی بودن خودم در تولید ملکه و اینکه باراولم بود مصنوعی ملکه میگرفتم، دو تا دسته سه تایی شاخون به هم چسبیده به وجود اومد و دوتا تکی. یه خورده خلاقیت به خرج دادم گفتم این چسبیده ها رونمیتونم بعدا جدا کنم پس از هر دسته دوتا رو بکشم تا اون یکی رو بتونم بعد توی یه کندو معرفی کنم. با سیم دوتاشون رو بیرون کشیدم از هر دسته، حالا شد چهارتاشاخون خوب و بعد قاب رو برگردوندم سر جاش. فردا رفتم سر بزنم دیدم وااااای... سه تا شاخون رو کامل خالی کرده بودند دیگه لاروشو چکار کرده بودندنمیدونم. یکیش مونده بود. بعداز کلی نگهداری و اینا ملکه دنیا اومدتصویر.بلافاصله اقدام کردم برای شاخون مجدد. این بار چهارتا رو نگه داشتند. البته با تجربه سری قبل دیگه چندتایی دسته نشده بود. درحال رشد و پرورش بودند که یه روزصبح بیدار شدم دیدم دیوار حیاط سیاهه. نه از زنبور، از مورچهتصویر.
هیچی رفتم سراغشون دیدم هر چهارتا کندوچه جدیدو کلا صفا دادندتصویر. مونده بود یه مشت نصف زنبور. رفتم سر کندو اولیه ببینم جفت خورده؟ خوب که نگاه کردم دیدم یکی بالهای ملکه چروک خورده. فک نکنم بتونه پرواز کنه. یکی ملکه ها هم که بهشون حمله شده بود رو زمین داشت آوازخون راه میرفت. بال داشت اندازه دونه برنج،نه برنج محسن ها، همین خورده برنجای خودمون. اینم که کلا اخراج شده بود. یکی دیگه شاخونها هم که از همه بزرگتر بود که اصلا به دنیا نیومد. یکی هم به دنیا اومد ولی غیب شد. الان من موندم و اون یه ملکه که یه بالش پیچیده بود. یه خورده شکمش بزرگ شده ولی سه هفتس تخم نمیذاره. کلا اینا نیاز به چیدن بال ندارند.

تصویرتصویر
هیچی دیگه الان که این پیامو براتون میذارم تو راه کربلام. بعدشم تصمیم دارم برم جده. هرچه بادا باد.....تصویرتصویرتصویر

برام دعا کنید لااقل سالم برگردم....


فریب واژه ها را نخوریم. وقتی اولین حرف الفبا کلاه سرش برود فاتحه بقیه کلمات را باید خواند.
yasmangola_love
کاربر ویژه سایت زنبورعسل
کاربر ویژه سایت زنبورعسل
پست: 484
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۱, ۱۲:۱۰ ق.ظ
محل اقامت: قائمشهر
تشکر کرده: 259 دفعه
تشکر شده: 692 دفعه
تماس:

Re: داستان زنبورداری سال نودوچهار

پست توسط yasmangola_love »


اقا حتما برای زنبورات دعا کن.وضعیتشون زیاد جالب نیست تصویر تصویر تصویر تصویر نایب الزیاره ما هم باش داداش. تصویر تصویر تصویر تصویر تصویر تصویر





یا امام رضا
خبری هست در این خانه که زنبور عسل
مرض قند گرفت از نمک سفره ی تو
موضوع جدید ارسال پست

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 11 مهمان