لطفا خاطره های زنبورداری خود را بنویسید
ارسال شده: سهشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۲, ۷:۴۹ ب.ظ
روزی رفتم شرکت تعاونی زنبورداران و یک کلاه نوع و جدید خریدم
فردایش رفتم سر کندو و رفتم دودی را روشن کنم که هر کاری کردم نشد
رفتم یه خرده الکل ریختم به محتویات دودی و اینبار روشن کردم و زمانی که کبریت را زدم ناگهان هُری یه آتش بزرگ دودی زد و بالاخره دودی روشن شد
وقتی رفتم سر کندو در کندو را باز کردم زنبوران عصبی بودند و یک دفعه ریختند سرم
یکهو دیدم یه زنبور تو اومده و بینی ام را بیش زد
توجه کردم دیدم حرارت آتش کلاه را سوراخ کرده
حالا دوباره چند تا زنبور آومدن تو و حالا بدو کی ندو و سرو صورتم را با دست گرفتم و اونقدر دویدم و راست رفتم تو درخت و دستم ضربه شدید دید و تا چند روزنتوانستم به کندویم سر بزنم






فردایش رفتم سر کندو و رفتم دودی را روشن کنم که هر کاری کردم نشد
رفتم یه خرده الکل ریختم به محتویات دودی و اینبار روشن کردم و زمانی که کبریت را زدم ناگهان هُری یه آتش بزرگ دودی زد و بالاخره دودی روشن شد
وقتی رفتم سر کندو در کندو را باز کردم زنبوران عصبی بودند و یک دفعه ریختند سرم
یکهو دیدم یه زنبور تو اومده و بینی ام را بیش زد
توجه کردم دیدم حرارت آتش کلاه را سوراخ کرده
حالا دوباره چند تا زنبور آومدن تو و حالا بدو کی ندو و سرو صورتم را با دست گرفتم و اونقدر دویدم و راست رفتم تو درخت و دستم ضربه شدید دید و تا چند روزنتوانستم به کندویم سر بزنم






