شناخت بيماري

تمامی سوالات در مورد بیماریها و افات زنبورعسل و داروهای زنبورداری و طریقه مصرف و درمان

مدیر انجمن: mellifera

نمایه کاربر
rezaramazan
کاربر فعال سایت زنبورعسل
کاربر فعال سایت زنبورعسل
پست: 31
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۱, ۷:۲۶ ق.ظ
محل اقامت: قم
تشکر شده: 6 دفعه
تماس:

شناخت بيماري

پست توسط rezaramazan »

من تازه به کار زنبور داري ورود پيدا کرده ام و نميدانم که نشانه هاي کنه چيست
از کجا بفهميم که کندو دچار بيماري کنه شده است اگر امکان دارد دوستان تصوير کندوي آلوده را بگذارند


نمایه کاربر
mellifera
مدیر سایت زنبورعسل ایران
مدیر سایت زنبورعسل ایران
پست: 4166
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ آذر ۱۳۸۹, ۱۲:۰۰ ق.ظ
محل اقامت: آذربایجان شرقی-مرند
تشکر کرده: 4565 دفعه
تشکر شده: 2800 دفعه
تماس:

Re: شناخت بيماري

پست توسط mellifera »

rezaramazan نوشته شده:من تازه به کار زنبور داري ورود پيدا کرده ام و نميدانم که نشانه هاي کنه چيست
از کجا بفهميم که کندو دچار بيماري کنه شده است اگر امکان دارد دوستان تصوير کندوي آلوده را بگذارند

با سلام و ورود شما را به جمع كاربران سايت زنبورعسل ايران خير مقدم ميگويم.

به اين ادرس مراجعه كنين لينكهايي رو كه وجود داره باز كينين و تصوير هم خواستين روي گزينه تصوير كليك كنيد براتون مياره:

http://www.google.com/search?q=%D9%83%D ... llifera.ir

در اين ادرس هم كلا توضيح داده شده همراه با تصاوير:

http://www.mellifera.ir/155//%D8%A8%DB% ... %B3%D9%84/
hony
کاربر ویژه سایت زنبورعسل
کاربر ویژه سایت زنبورعسل
پست: 476
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۲ دی ۱۳۹۰, ۳:۵۷ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان شرقی
تشکر کرده: 306 دفعه
تشکر شده: 559 دفعه
تماس:

Re: شناخت بيماري

پست توسط hony »

با سلام این بیماریها بحث شده / شاید یک جا باشن دوستان بهتر میتونند استفاده کنند/
بیماریهای زنبورعسل(نوشته شده توسط دکتر عبدالحمید قدرتی)

۱ - آكاراپيس

جرب ها ساكنان معمول كلنی های زنبور عسل هستند، حدود 86 نوع جرب در ارتباط با زنبوران و لانه آنها شناخته شده اند . كه اغلب آنها بی ضرر هستند. جرب ها در طبیعت بوفور یافت میشوند ، و در محل سكونت اغلب حیوانات وجود دارند . كافی است يك مشت خاك برداشته و با ذره بين يا ميكروسكوپ مشاهده نمود ، جرب ها با شكل و شمايل و اندازه های گوناگون ديده خواهند شد.در لانه پرندگان جرب های مختلفي ( جرب های پرندگان ) زندگي ميكنند، با دست بردن به داخل لانه آنها ، جرب ها روي دست احساس ميشوند.چشمه های آب ، استخرها ، درياچه ها و حتي چشمه های آب گرم , جرب های مخصوص به خود دارند. جرب های در منافذ صورت اغلب انسانها ، مخصوصا در افراد بالغ , وجود دارند که با ميكروسكوپ قابل رؤيت و بي ضرر ميباشند. جرب های موجود در گرد و خاک و کودها ميتوانند باعث عطسه كردن انسانها شوند ، حدود 5% جمعيت انساني به گرد و خاك حاوي مدفوع جرب ها ، حساسيت دارند . برخی جرب ها انسانها را آلوده ميكنند و به حيوانات نيز حمله مينمايند.

جرب های كندو به چهار گروه زيستي تقسيم ميشوند:

1- جرب هایی كه در آشغال های كندو در گردشند و از ذرات مختلف استفاده ميكنند.
2-جرب هایی كه جرب های گردشگر كندو را , شكار ميكنند .
3-جرب هایی كه از زنبوران عسل , براي جابجایی از گلي به گل ديگر , يا از كندویی به كندوي ديگر ، سواري ميگيرند.
4-جرب هایی كه انگل زنبوران عسل ميباشند و در زنبوران بالغ يا نوزاد ايجاد آلودگي انگلي مينمايند.

ميليونها سال است كه زنبوران عسل و جرب ها بر روي كره زمين زندگي ميكنند و با يكديگر همزيستی داشته اند ، براي تداوم همزيستی , انگل به وجود ميزبان نياز دارد ، اگر بخواهد ميزبان خود را از بين ببرد ، نميتواند به زندگي ادامه دهد. سئوال اين است ، چه مسئله اي پيش آمده؟ چه اشتباهي رخ داده؟ كه كلني ها در اثر جرب ها از بين ميروند. بنظر ميرسد تغییراتي كه بشر در سالهای اخير در كندوهای زنبور عسل ايجاد نموده ميتواند عامل اين مسئله باشد:

1ـ تغییر در اندازه سلولهای مومي:

در قرن گذشته بشر در اندازه سلولهای مومي زنبوران عسل , تغییراتي ايجاد و اندازه آنرا افزايش داد ، در نتيجه باعث گرديد زنبور اندكي درشت تر شود. اين زنبوران به بيماريها حساس تر ميباشند.

2ـ تغذيه مصنوعي:

استفاده از غذاي جايگزين يا شكر , در تغذيه زنبور عسل ، براي تامين نيازهای غذایی حيوان ناكافي و فاقد برخي از مواد ضروري ميباشد.زنبوران عسل فعلي , كه از نظر جثه بزرگتر از نسلهای قبلي خود هستند ، به جيره غذایی غني تري نيازمند مي باشند . اما نه تنها اين نياز مرتفع نميشود , بلكه دسترسي آنها به طبيعت محدود تر شده است.وقتي مواد غذایی اساسي و مورد نياز ، نسل اندر نسل ، به ميزان ناكافي مورد استفاده زنبور قرار گيرد , چه اتفاقي مي افتد ؟ملكه اي كه بدين طريق پرورش يافته باشد , از نظر سيستم ايمني دچار اختلال ميباشد و نميتواند به فرزندانش چيزي را كه ندارد منتقل كند. در نتيجه حساسيت زنبوران به بيماريها افزايش مي يابد.

3-درمان شيمیایي:

استفاده از مواد شيمیایي در درمان بيماريهای زنبور عسل , بجاي درمان بيولوژيكي ، باعث اختلالات عصبي ، ملكه كشي ، از بين رفتن شفيره ها ، بالا بردن مقاومت جرب ها و افزايش توليد مثل آنها مي شود . بعلاوه با آلوده شدن غذاي كلني به مواد شيمییي, زنبوران از دسترسي به غذاي سالم و ارزشمند , بي بهره مي مانند.

آشنایی با سيستم تنفسي زنبور عسل:

سيستم تنفسي زنبور عسل, از سيستم گردش خون مجزا و شامل يك شبكه پيچيده از مجاري تنفسي ميباشد , كه هوایي حاوي اكسيژن را به همه سلولهای بدن ميرساند.
معمولاً در هر قطعه بدني يك جفت منفذ تنفسي وجود دارد .هوا از طريق منافذی که در جوانب سينه و شكم بدن حشرات قرار دارد, وارد مجاري ميشود. در جلوی منافذ تنفسي عضلاتي قرار دارد که باعث باز و بسته شدن آن ميشوند و ورود هوا توسط آنها تنظيم ميشود. بعد از ورود هوا از طريق منفذ ، هوا وارد مجاري اصلي , و از آنجا به مجاري فرعي و سپس به مجاري ريزتر تا به مجاري بسيار ريز ختم مي شود . در انتهای اين مجاري ، يك سلول مخصوص وجود دارد. اين سلول واسطه انتقال گازهای اخذ شده از مجاري هوایی به سلول زنده ميباشد. اكسيژن موجود در مجاري هوایی ، ابتدا در محلول موجود در آن سلول حل شده و سپس به سيتوپلاسم سلول مجاور منتقل ميشود. در همين زمان ، دي اكسيد كربن ، كه ماده دفعي سلول است نيز از سلول خارج و از طريق مجاري تنفسي از بدن دفع ميشود. بمنظور جلوگيري از خوابيدن جدار مجاري بر روي يكديگر ، داخل غشاء ديواره مجاري , يك سيستم تقويت كننده مارپيچي شكل ، مثل فنر ، وجود دارد. اين طراحي به مجاري هوایی قدرت ارتجاعي داده باعث تسهيل عبور هوا ميشود. عدم وجود اين وضعيت در بخشي از سيستم مجاري هوایی باعث بوجود آمدن كيسه های هوایی ، كه شبيه بادكنك هستند شده , كه محل ذخيره هوا هستند.

آكاريوز:

آكاريوز يك بيماري انگلي مهم و واگير است كه آكاراپيس وودي عامل آن و به سيستم تنفسي هر سه نوع زنبور ( ملكه، كارگران و زنبوران نر )حمله ميكند و يكي از عوامل مهم تلفات زمستانه ميباشد. اين بيماري در سال 1904 براي اولين بار در انگلستان گزارش شده ودر سال 1907 بيماري در انگلستان و ايرلند گسترش يافت و اغلب كلني ها را نابود كرد. و دكتر رني در سال 1921 بيماريزیی آنرا شرح داد. اين جرب در سال 1980 در مكزيك تشخيص داده شد ، در سالهای 1982ـ 1980 ، يك مطالعه براي بررسي اين انگل در آمريكا انجام شد ، در پايان اين مطالعه اعلام گرديد که اين انگل يافت نشده است. با اين وجود ، در سال 1984 اين انگل در تگزاس شناسیی شد و در سالهای بعد در ساير مناطق مشاهده گرديد.

شكل شناسي:

مشخصات آكاراپيس وودي با ساير جرب ها مشابهت دارد و خيلي كوچكتر از جرب واروا است . اندازه اين جرب حدود 100 تا 150 ميكرون و انگل دستگاه تنفسي زنبوران بالغ است رنگ آنها از قهوه اي روشن تا قهوه اي تيره تغییر مي كند . زندگي انگلي در آنها منجر به از دست دادن چشم شده است. هر پا داراي دو چنگال و يك بادكش ميباشد (به استثناء جفت اول). پاها نقش های متعددي دارند:

ـ اولين جفت پاها داراي موهای حساس ميباشد.
ـ جفت 2 و 3 براي حركت است. جفت چهارم كوتاهتر از بقيه و داراي موهای بلند است و در جهت يابي در حركت انگل و در توليد مثل نقش دارد.

قطعات دهاني براي مكش تطبيق يافته و داراي قدرتي مخصوص است كه ديواره ناي ميزبان را سوراخ ميكند, بعلاوه بنظر ميرسد كه ترشحات غده اي نرم كننده نيز به اين امر كمك ميكند.

تغذيه:

آكاراپيس وودي با سوراخ كردن ديواره مجراي تنفسي يا بخش هایی مثل قاعده بالها كه مقاومت كمتري دارند ,از همولنف زنبور تغذيه ميكند. اين عمل به قدرت مكش لوله گوارشي انگل بستگي دارد. با اين وجود، قدرت اندام دهاني شايد به او اجازه دهد كه از ساير قسمتهای بدن زنبور نيز تغذيه كند.

محل استقرار انگل:

محل رشد و تكثير اين جرب اولين جفت مجاري تنفسي زنبور عسل ميباشد ماداميكه قطر مجرا اجازه دهد نفوذ جرب ها به داخل آن ادامه مي يابد.در قاعده بالها ، بطور استثنایی يا تصادفي ، جرب ها ميتوانند رشد نموده ,يا در موارد خيلي نادر ، تكثير نمايند.

دوره رشد:

توليد مثل جرب در داخل مجاري هوایی انجام ميشود . يك ماده بارور داخل اولين مجرا ميشود و در اين محل جرب ماده 20-8 عدد تخم ميگذارد ، كه در همانجا رشد كرده , بالغ مي شود . تعداد جرب های ماده 4-2 برابر جربهای نر است . زمان مورد نياز براي تبديل تخم به جرب نر 12-11 روز , و براي جرب ماده 15-14 روز است. مراحل تخم , لارو و بلوغ هر كدام 4-3 , روز طول ميكشد. پس از بلوغ ، از مجاري تنفسي زنبور خارج و آماده حمله به زنبور ديگري ميشود. براي رفتن به زنبور جديد به انتهای موهای حاشيه منفذ تنفسي رفته منتظر زنبور ميماند. زنبوران جوان كمتر از 9 روز براي آنها مناسب هستند ، به بدن آنها چسبيده و روي بدن زنبور قرار مي گيرند . دي اكسيد كربن خارج شده از منافذ تنفسي ، عامل جذب آنها به منافذ است.

دوره زندگي:

فعاليت آكاراپيس وودي بسته به درجه حرارت تغییر ميكند . در 15 درجه سانتي گراد حركات آرام دارد ، بين 30 تا 34 درجه متعادل است. برعكس در 40 درجه آكاراپيس خيلي فعال است ولي به سرعت تحليل ميرود و مي ميرد. آكاراپيس وودي فقط چند ساعت خارج از بدن ميزبان ، بدون غذا زنده مي ماند. در روي زنبور مرده بتدريج ضعيف شده و اگر نتواند روي زنبور ديگري برود, در عرض بيست تا 40 ساعت تلف ميشود. بنظر ميرسد در روي زنبور تلف شده سه روز زنده مانده و بيش از آن قدرت زنده ماندن ندارد. مشخص گرديده كه دوره زندگي انگل در پاییز طولاني تر است.

عوامل مستعد كننده:

حرارت و رطوبت تكثير انگل را مساعد مي نمايد ، اثر مناطق جغرافیایي خيلي بحث انگيز است. در واقع انگل در مناطق هم سطح دريا خيلي خوب ظاهر ميشود. مناطق خنك ، سايه و مرطوب براي انگل ايده آل است.

بيماري زایی:

جرب بعد از ورود از طريق روزنه تنفسي زنبور , در داخل مجاري شروع به زندگي و توليد مثل مي نمايد. گاهي در كيسه های هوایی سر ، سينه و شكم زنبور عسل نيز , ديده ميشود. با ورود به مجاري مذكور جهت تغذيه , جدار مجاري را سوراخ نموده و همولنف زنبور را مي مكد . اين عمل باعث جذب ميكروب ها و ساير عوامل ميكروسكوپي آلوده كننده , ميشود. زاد و ولد در اين مجاري ، التهاب مجاري ناشي از سوراخ شدن آن جهت مكش همولنف ,تجمع مواد دفعي حاصله از تغذيه , و هجوم ساير عوامل آلوده كننده ميكروسكوپي , منجر به انسداد اين مجاري ميشود. زنبور در هنگام پرواز دچار نقص در تامين اكسيژن شده ، سوخت و ساز حشره دچار اختلال گرديده ، حرارت لازم بدن تامين نميشود . در نتيجه زنبوراني كه كندو را ترك ميكنند , نميتوانند به كندو برگردند و خارج از كندو تلف ميشوند. در يك آزمايش ، گروهي از زنبوران كه از اولين پرواز بهاري بازگشته, با زنبوراني كه در بين راه مانده بودند , از نظر آلودگي به آكاراپيس مقايسه شدند . روشن گرديد , كه گروه دوم آلودگي بيشتري داشتند.

بيماريزیی آكاراپيس بر روي زنبور به چند طريق است:

آكاراپيس با سوراخ كردن مجراي تنفسي از همولنف تغذيه ميكند. انگل در هنگام گزش ميتواند اجرامي را كه باعث بیماری ميزبان شود تلقيح نمايد، در مجراي تنفسي ايجاد ضايعه می نماید که مهمتر از بقيه جنبه هاست . اين عمل باعث انسداد مجرا ميشود. چند پديده در اينجا حادث ميشود:

زمانيكه تخم های آکاراپیس گذاشته ميشود، با يك ماده مخصوص بهم چسبيده هستند ، تا با جريان هواي تنفسي داخل مجرا , جابجا نشوند. اين مجموعه ابتدا رنگ روشن دارد و به مرور زمان قهوه اي تيره ميشود و شش تا هفت تخم را محافظت ميكند. اين ماده در هنگام تولد لارو ، نقش ماده غذایی را ايفاء مي نمايد. بعد از تغذيه انگل ، در محل ضايعه از ديواره مجرا , همولنف جاري شده ، موجب تحريك مجرا در محل گزش ميشود. همولنف بتدريج روي ديواره خشك شده و موجب تشكيل پلاك در مجراي تنفسي ميشود. در تشكيل پلاك در مجراي تنفسي زنبور تعداد انگل (در مراحل مختلف لارو، بالغ) , ميزان مواد حاصله از پوست اندازي , مواد دفعي و اجساد انگل های تلف شده نقش دارند. در نسل سوم و چهارم , انگل با تشكيل پلاك منجر به انسداد تدريجي مجراي تنفسي و در نتيجه ايجاد اشكال بيشتر و بيشتر در تنفس زنبور ميشود.

گسترش بيماري:

گسترش بيماري ارتباط مستقيم به وضعيت كلني و وضعيت بيولوژيكي خوشه زمستاني دارد. شرايط مناسب آب و هوایی نقش مهمي در انتقال انگل از زنبوري به زنبور ديگر ايفاء ميكند. آلودگي توسط جرب ماده كه بارور است صورت مي پذيرد. نحوه آلودگي بدين صورت است كه جرب روي سينه زنبور ميزبان منتظر مي ماند و حالت كمين به خود مي گيرد، روي پاهای عقبي با كمك موهای بلندي كه دارد, مي ايستد، زماني كه با زنبور ديگري تماس برقرار ميشود , روي آن زنبور مي جهد. فقط زنبوران جوان يك تا پنج روزه هدف مي باشند. در ورودی مجاری تنفسی زنبوران مسن موهایی وجود دارد كه مانع ورود انگل ميشود. احتمال ديگر ، ممانعت بالها و باز و بسته شدن طبيعي و مداوم منافذ تنفسي ميباشد. اين دو پديده منجر به بروز مقاومت از روز ششم به بعد ميشود. با توجه به وضعيت زنبورستان و موقعيت جغرافیایي , توسعه آلودگي توسط عوامل مختلف صورت مي پذيرد:

ورود بچه كندو همراه زنبوران صحرا رو به كلني مجاور ورود زنبوران نر كه بطور مدام از كندویی به كندوي ديگر ميروند. دخالت زنبورداران، با ادغام كندوها ، جابجایی ، گرفتن بچه كندو های وحشي. ورود زنبوران خزنده به كلني های ديگر. زنبوران مرده اهميت كمي دارند چون انگل هایی كه در داخل آنها ميمانند, بسرعت تلف ميشوند.

علايم بيماري:

هيچگونه علايم ظاهری واضحي براي تشخيص آكاريوز بعنوان علايم عفونت , ديده نميشود . رفتار زنبوران مبتلا , همانند ابتلاء به ساير آلودگيها ميباشد. زنبوران آلوده از روي دريچه پرواز , يا در هنگام پرواز , روي زمين مي افتند . يا ممكن است بصورت خوشه های كوچك جلوي كندو تجمع نمايند . روي زمين ميخزند ، از تيغه های علف ها بالا رفته ، مي افتند و دو مرتبه شروع به بالا رفتن ميكنند ، بالها فلج شده و قدرت پرواز ندارند. شكم زنبوران ممكن است متورم باشد يا دچار اسهال شوند . در اواخر آلودگي ممكن است زنبوران از كندو فراري شوند. عدم قدرت پرواز , منجر به از دست رفتن زنبوران صحرا رو گرديده و باعث كاهش ذخيره غذایی كندو ميشود. در چنين حالتي از جمعيت كلني كاسته شده و ممكن است منجر به مرگ كلني شود. همراه شدن ساير بيماريها ، شرايط نامساعد محيطي ، كمبود گرده , كمبود شهد و خشكسالي ، منجر به تشديد عوارض حاصله از آلودگي ميشود. سطح آلودگي در زمستان و اوايل بهار به بالاترين ميزان ميرسد. علايم بيماري به تعداد انگل موجود در داخل مجراي تنفسي ، به عوارض حاصله از وجود انگل و انسداد مجاري هوایی و به ضايعات حاصله در ديواره مجاري, بستگي دارد. هنگاميكه جمعيت انگل افزايش مي يابد ، ديواره مجاري تنفسي كه در حالت طبيعي سفيد و شفاف ميباشند ، تيره و كدر شده ، نقاط سياه رنگ در آن ظاهر ميشود كه احتمالا مربوط به ملانين ميباشد. ميزان مرگ و مير , از متوسط تا زياد , تفاوت دارد . علايم اوليه آلودگي , بجز مقدار محدودي كاهش جمعيت، معمولاً جلب توجه نمي كند . وقتي آلودگي شدت مي يابد ، علايم هويدا ميشود. اين حالت در اوايل بهار , بعد از دوره زمستان گذراني , بروز ميكند ، كه جرب ها در زنبوران طويل العمر زمستاني , زاد و ولد نموده اند. ماداميكه پلاك يا كروت های داخل مجاري تنفسي محدود باشند بيماري ديده نميشود.

مهمترين علايمي كه در جلو و داخل كلني مشاهده ميشود به شرح ذيل است:

الف - جلوي كندو:

تلفات جلوي كندو، اختلال در قدرت پرواز , پرواز زنبوران محدود و با مشكل توأم است،زنبوران مي خزند و نميتوانند پرواز كنند. زنبوران به ساقه های گياهان چسبيده اند. شكم زنبوران مبتلا متورم است، زنبوران بالهایشان نامتناسب است (يك جفت بال عمود بر بدن و يك جفت موازي بدن)، آثار اسهال بدليل عدم قدرت پرواز ديده ميشود. اين علائم در روزهای كه هوا مساعد و آرام است قابل مشاهده است و غروب كه زنبوران به كندوهای خود يا كندوهای مجاور برميگردند ناپديد ميشود.

ب - داخل كندو:

بعد از بيماري كاهش جمعيت مشاهده ميشود. بيماري ميتواند مدت زيادي در كندو بصورت پنهان وجود داشته باشد. در آلودگي شديد ، تمايل به بچه دهي زياد ميشود كه در واروا هم ديده ميشود.

پيش بيني بيماري:

توانایی زمستان گذراني كلني كاهش پيدا نموده ، كاهش جمعيت تشديد شده و سطح شفيره ها نقصان مي پذيرد. در حال حاضر اين آلودگي توسعه زيادي ندارد و به دلايل ذيل خطر آن همسان با ساير بيماريها نيست :

- تكثير انگل محدود است.

- در مناطق گرم و خشک توان بقا ندارد.

- مقاومت انگل ضعيف و در خارج از بدن فرم مقاوم ندارد.

- زنبوران جوان متولد شده، جمعيت از دست رفته كلني را جبران ميكنند.، مقاومت مكانيكي زنبوران يا مقاومت بالغين از تكثير انگل جلوگيري مي نمايد. و آلودگي زنبوران جوان محدود ميشود.

- در زمان شهد دهي با محدود شدن طول زندگي زنبوران, مسير تكاملي انگل متوقف ميشود است.

- با اين وجود حضور آكاراپيس وودي يكي از عوامل ايجاد كننده تلفات زمستاني است، كه نميتوان آنرا ناديده گرفت.

مراقبت:

ضروري است يك مرتبه زنبورستان از نظر آكاريوز مورد بررسي قرار گيرد, اقدامات لازم براي شناسیی آلودگي انجام شود ,كلني های ضعيف را از بين برده و ساير كلني ها درمان شوند.

از بين بردن كلني های ضعيف:

با بررسي سريع كلني ها ميتوان ميزان قدرت آنها را تعیین كرد . فقط كلني هایی كه جمعيت كافي دارند ، نگهداري خواهند شد. درمان دارویی كلني های ضعيف بجز صرف وقت و هدر دادن دارو , نتيجه اي نخواهد داشت.براي از بين بردن كلني های ضعيف , در هنگام غروب كه تمام زنبوران صحرا رو برگشته اند , كندو بوسيله گوگرد دود داده ميشود. سپس زنبوران تلف شده را سوزانده, ابزار و وسايل مثل (كف و بدنه كندوها و غيره) بعد از ضدعفوني ، براي بهره برداري آماده ميشوند, چون اين وسايل ارتباطي به آكاريوز ندارند. توجه شود كه قابهای حاوي شفيره اي كه روي آنها زنبور وجود دارد و كاملاً سالم ميباشند را ميتوان داخل كلني های ديگر گذاشت تا باعث تقويت آنها شود. اين عمل قبل از دود دادن كندوي آلوده و ضعيف انجام خواهد شد.

تشخيص عامل آلودگي:

بهترين زمان نمونه گيري , اواخر پاییز يا اوايل بهار است . ديدن جرب در زنبوران پير ,كه آلودگي بيشتري دارند ، آسانتر است . مخصوصاًَ زمانيكه ميزان جمعيت آكاراپيس در حد بالا باشد.جهت نمونه گيري مي توان از ملكه , نرها و زنبوران كارگر استفاده نمود . ولي آكاراپيس زنبوران نر را , ترجيح ميدهد.

روش نمونه گيري:

50 زنبور بصورت تصادفي , از كلني مشكوك جمع آوري ميشود . اين نمونه از بين زنبوراني كه جلو يا در حوالي كندو (3 متري) , در حال خزيدن هستند و قدرت پرواز ندارند يا بتازگي تلف شده اند , جمع آوري مي شود و شامل زنبوران زنده ، در حال مرگ و مرده , مي باشند . زنبوران زنده را با قرار دادن در الكل( اتيل الكل) يا در فريزر (c 20 - ) بايد كشت.از مرگ زنبوران نبايد بيش از 3-2 روز گذشته باشد يا بايد در يخچال نگهداري شوند. در اين صورت به مدت دو هفته در يخچال( 4 درجه )، يا دو ماه در فريزر( c 20 – درجه ), قابل نگهداري مي باشند.

روش كار:

1- زنبور به پشت خوابانده شده , يا با شصت و اولين انگشت نگه داشته شود.
2- با يك پنس سر و اولين جفت پاها را جدا نموده و بافتهای اطراف ناي را برداشته تا مجراي ناي آشكار شود. نزديكترين مجراي هوایی به منفذ تنفسي را بازرسي كرده تا آلودگي خفيف مشخص شود . آلودگي شديد , به آساني با ديدن نقاط سايه روشن در مجاري شفاف تا تيره قابل تشخيص است. در آلودگي شديد و كهنه , رنگ مجاري از قهوه اي تا سياه تغییر مينمايند.
3- بوسيله يك تيغ تيز از منطقه سينه ، بين بالهای جلویی و پاهای مياني ,يك مقطع ,گرفته مي شود .
4- مقاطع را حدود 20 دقيقه در محلول 8% پتاس با حرارت ضعيف , قرار داده ، يا بمدت يك شب در محلول مذكور بدون حرارت , گذاشته شود.
5- اولين جفت مجاري تنفسي سينه ( تراشه ) ، كه با بافت عضلاني پوشانيده شده ، با ميكروسكوپ و عدسي 20 ، قابل رويت است . يا ميتوان با جدا نمودن و انتقال تراشه به اسلايد ديگر و اضافه كردن گليسيرين يا آب , با درشتنمایی بالاتر , مشاهده نمود .
6- جرب ها و تخم ها بآساني از ديواره شفاف مجاري تنفسي ديده ميشوند.

اين ساده ترين روش تشخيص آزمايشگاهي در تشخيص آكاريوز است ، كه بوسيله آن آلودگي های اوليه تشخيص داده ميشود و ميتوان ميزان آلودگي را ثبت نمود. آلودگيهای خفيف با اين روش قابل تشخيص است. در موارد استثنایی نياز به استفاده از درشتنمایی بيشتر است. اگر ضرورت داشته باشد كه براي تفكيك , بين آلودگي خفيف و شديد , از اين آزمايش استفاده شود ، مشاهده تا مرحله دوم انجام ميشود و با ديدن رنگ مجاري ,آلودگي مشخص ميشود.



روش تشخيص سريع:

يك نمونه حاوي دويست زنبور , بصورت تصادفي از كلني مشكوك , جمع آوري پس از جدا نمودن بالها و پاهای زنبوران , آنها را در يك ظرف 100 ميلي ليتري , كه يك چهارم آن از آب پر شده , مي ريزيم . نمونه را سه مرتبه و هر بار چند ثانيه با ده هزار دور در دقيقه , بوسيله همزن برقي , يكنواخت ميشود. در صورت لزوم مقداري آب به آن اضافه ميشود . سپس آن را از يك صافي ( با منافذ 8/0 ميلي متر ) عبور داده , حجم آن به 50 ميلي ليتر رسانده شود. مايع صاف شده در دور 1500 , بمدت 5 دقيقه , سانترفيوژ مي گردد. پس از خارج نمودن مايع , به رسوب حاصله , كه حاوي جرب ها ميباشد , چند قطره اسيد لاكتيك اضافه ميشود .
بعد از ده دقيقه كه رشته های عضلاني حل گرديد ، مقداري از رسوب را روي لام قرار داده, با يك لامل پوشانده ميشود .لام آماده شده و با ميكروسكوپ قابل رويت است . اين تكنيك از روش قبلي سريعتر , اما دقت آن كمتر است. در صورتي كه لازم باشد آلودگي بصورت كلي معين شود از اين روش استفاده ميشود. در اين آزمايش , جرب های خارجي , كه از نظر شكل ظاهري شبيه آكاراپيس وودي هستند ، ممكن است مشاهده شوند. اين جربها , بآساني با آكاراپيس وودي اشتباه ميشوند . بنظر ميرسد آنها تهديد جدي براي زنبورداري نباشند.شامل آكاراپيس خارجي كه در ناحيه گردن ديده ميشود. آكاراپيس پشتي كه روي قسمت پشتي سينه زندگي ميكند. و آكاراپيس سرگردان كه در تمام بدن يافت ميشود . اينها از همولنف زنبوران بالغ با سوراخ كردن كيتين در محل هایی كه مقاومت كمتري دارد تغذيه ميكنند. روي بالها ، بين قطعات شكمي، بين سر و سينه تخم ميگذارند. قدرت بيماريزیی آنها قابل چشم پوشي است.

پيشگيري و درمان:

1. از كلني های مقاوم به بيماري اقدام به پرورش ملكه شود . و از آن ملكه ها , در ساير كلني ها استفاده شود .
2. از مجاورت با كلني های آلوده , پرهيز شود .
براي درمان اين آلودگي امروزه از داروهای با منشاء طبیعی مثل اسيد فرميك و روغنهای گياهي، تيمول , منتول , استفاده ميشود , كه هم براي زنبور كم ضرر است و هم اثر سوء بر محيط زيست ندارد . در منابع آمده است كه , مخلوط روغنهای گياهي مثل روغن اكاليپتوس و شكر براي درمان اين بيماري , استفاده شده است. استفاده از اسید فرمیک در درجه حرارت بین 15-30 درجه توصيه شده است.









۲ - جرب تروپيلا در زنبور عسل

تروپيلا جرب یا مایت جلدي زنبور عسل است، درست قبل از بسته شدن درب حجره وارد حجرات شفيره شده، در آنجا شروع به توليد مثل كرده و از همولنف تغذيه می نماید. يك دوره كوتاه بر روي زنبوران بالغ زندگی میکند و بعد از مدت كوتاهي باعث از بين رفتن كلني مي شود.



اپيدميولوژي:

اين جرب اولين بار در فيليپين توسط دلفينادو و بيكر (1961) بر روي آپيس ملي فرا شناسايي و توصيف شد. بعداً بر روي ساير گونه هاي آپيس ديده شد. در هندوستان اين جرب باعث تلفات 50% شفيره هاي زنبور عسل شده است كه اين وضعيت در فيليپين نيز مشاهده شده است. در ديگر كشورهائيكه آپيس ملي فرا بومي است، تروپيلا كلارا به عنوان يك آفت جدي كه كنترل آن ضروري است مطرح مي باشد.

سبب شناسي:

جنس تروپيلا متعلق به خانواده لالاپيده است كه شامل دو گونه، تروپيلا كلارا و تروپيلا كونيگروم است. گونه كونيگروم مختص آپيس دورساتا است و در سريلانكا ديده مي شود.

سيكل زندگي:

شيوه زندگي اين جرب خيلي شبيه واروا است ولي دوره بلوغ كوتاه) يك هفته (دارد. تروپيلا در داخل حجره شفيره با سوراخ كردن پوست و خوردن همولنف زندگي مي كند. در هر سلول يا حجره مومی، اندکی قبل از بسته شدن سر حجره، يك و گاهي تعدادي جرب ماده (تا 12 جرب) وارد مي شوند. هر جرب يك تا چهار تخم بر روي لارو بالغ یا شفیره مي گذارد. اين انگل همانند واروا سلول هاي نر را ترجيح مي دهد. نوزادان جرب معمولاً شامل يك نر و چند ماده هستند كه با تغذيه از شفيره خسارت زيادي را به آن وارد مي آورند. بعد از يك هفته ، جرب هاي بالغ و ماده تخمگذار، به همراه زنبور تازه متولد شده، از حجره خارج و به دنبال ميزبان جديد می روند.

دوره بلوغ و اقامت كوتاه بر روي زنبوران بالغ باعث تكثير سريع آن شده به طوريكه سرعت تكثير تروپيلا را 25 برابر واروا ذكر كرده اند. زمانيكه دو جرب (تروپيلا، واروا) يك كلني را آلوده نمايند، تروپيلا از واروا پيشي مي گيرد. اگر دو جرب وارد يك سلول شوند، فقط نسل تروپيلا باقي خواهد ماند. دوره انگلي بر روي زنبوران بالغ در شناخت زندگی جرب مهم است، این دوره 2-1 روز است. برخی معتقدند که تروپيلا نمي تواند بدن زنبوران بالغ را سوراخ كند. جرب بارور شده اگر بعد از دو روز موفق به تخم گذاري نشود تلف خواهد شد. تحقيقات اخير نشان داده كه اين دوره مي تواند 10-5 روز به طول انجامد .

معمولاً 50% لاروهايي كه به تروپيلا آلوده مي شوند زنده نمي مانند،در اثر انجام عمليات بهداشتي سرپوش حجرات توسط زنبوران كارگر سوراخ شده يا برداشته مي شود، تا شفيره هاي آلوده را از حجره خارج نمايند، كه قابل رؤيت است، در نتيجه چهره ی قابِ آلوده از نظر فرم تخم گذاری نامنظم می شود، كه در اثر خارج نمودن شفيره هاي آلوده توسط زنبورانِ كارگر مي باشد. شفيره هاي تلف شده در داخل حجرات، متورم و برآمده جلب نظر مي كنند. خيلي از زنبوران بد شكل شده، داراي اندام غير طبيعي، بالهاي ريش ريش و بدون پا يا معيوب خواهند بود. برخي از زنبوران مبتلا جلوي دريچه پرواز در حال حركت هستند. تروپيلا با آويزان شدن به زنبوران، مي تواند زنبوران ديگر را آلوده كند. برخي از زنبوران آلوده ی فراري جرب ها را به محل جديد منتقل مي كنند. تروپيلا در درجه اول انگل شفيره زنبور عسل است و احتمال مي رود كه از خون زنبور بالغ نيز تغذیه کند. اين انگل ها در شفيره هاي كارگر و نر توليد مثل مي نمايد اگر چه شفيره هاي نر را ترجيح مي دهد (به ميزان سه برابر).

ميزان آلودگي در شفيره هاي نر و شفيره هاي كارگر به ميزان 90% مي رسد. زمانيكه دو سوم شفيره ها سرپوشيده مي شوند، حدود 4-1 ماده بارور وارد شفيره مي شود. برخي از محققين پنج مرحله در رشد بدن يا اندازه جرب هاي ماده تشخيص داده اند كه با نحوه ی تغذيه بستگي دارد و قبل از تخمگذاري رخ مي دهد. اولين تخم 50 ساعت بعد از بسته شدن درب سلول گذاشته مي شد و تا 110 ساعت باقی تخمها گذاشته مي شوند. بر اساس نظر كيت پراست (1984) ميانگين زمان براي دوره تخم 1.05 روز، براي لارو 1.85 روز، براي پیش شفیره(پروتونمف) 0.11 روز و براي شفیره (دوتونمف) 3.75 روز مي باشد. با استفاده از اين مراحل اولين جرب 18 روز بعد از تخمگذاري زنبور عسل در حجره مومي، بر روي شفيره ظاهر مي شود.
ويوك (1987) كه در افغانستان تحقيق كرده، ظهور اولين جرب را 16 روز بعد از تخمگذاري زنبور اعلام نموده. نسبت نر ها و ماده هاي توليد شده مساوي هستند. هنگام خروج يا تولد زنبور، وقتي درب حجره برداشته مي شود، جرب هاي بالغ به همراه زنبور خارج مي شوند. جرب هايي كه هنوز بالغ نشده اند و جرب هاي نر باقيمانده، زنده نخواهند ماند. جرب هاي بالغ ماده بر روي زنبوران بالغ بيش از 1.4 روز نمي توانند به سر ببرند. بر اساس نظر محققين بيش از 50% جرب هاي ماده دو دوره توليد مثل دارند.
در تايلند گزارش شده كه 27% ماده هاي وارد شده به حجرات زنبور، نمي توانند توليد مثل كنند و 2% از آنها فقط توليد تخم هايي مي نمايند كه تبديل به جرب نر مي شوند . ويوك در سال 1987 دريافت كه 18% جرب هاي ماده نمي توانند توليد مثل كنند. حدود 64% ماده ها يك نسل و 33% دو نسل توليد مي كنند (ريتر و اشنايدر 1986).

گسترش و انتقال:

جرب ماده بالغ عامل ايجاد و گسترش آلودگي مي باشد. تعدادي از جرب هاي ماده در كلني با سرعت زياد و به صورت آزاد در روي قابها در حال حركت مي باشند. برخي به بدن زنبوران بالغ، اغلب در منطقه بين سينه و شكم، چسبيده هستند. بر اساس نظر جانگ و همكاران (1982) اين جرب از همولنف زنبوران بالغ نيز تغذيه مي كنند كه اين نظر مخالف نظر ريتر و اشنايدر (1986 ) مي باشد. بقاي مایت بر روي زنبوران كارگر كه از طريق انكوباتور 35 درجه با 60% رطوبت اندازه گیری شده، حداكثر 3 روز است (ريندر و همكاران 1994 و كيت پراست 1984). بدون غذا مقاومت جرب دو روز است (اگر اوايل 1988 و كويينگر و مظفر 1988 ) . زمان زنده ماندن جرب به وجود زنبوران بالغ بستگي ندارد كه بحث عدم تغذيه از اين زنبوران را مطرح مي نمايد. طريق اصلي گسترش جرب بين كندوها، گريز(فرار) كلني ، گرايش(تمایل به ورود به کندوی دیگر) كلني و غارت ساير كندوها مي باشد.

تشخيص:

اولين علامت آلودگي به تروپيلا کلارا ، رؤيت جرب به طول يك ميلي متر و به رنگ قهوه اي قرمز بر روي زنبوران بالغ است. تروپيلا كونيگروم اندكي كوچكتر و 0.7 ميلي متر است هر دو گونه ی تروپيلا به سادگي و به وسيله ذره بين از واروا قابل تفكيك است. بدن واروا پهن و حركت آن آهسته است ولي بدن تروپيلا كشيده و دارای پوششِ شبيه سپر است. حركت جرب تروپيلا سريع است. ديدن اشكال غير طبيعي، نارس و تلف شده ي شفيره در كندو و وجود زنبوران بالغ با پاهاي تغيير شكل يافته، مخصوصاً حضور جرب ها به رنگ قهوه اي متمايل به قرمز بر روي قابها كه به سرعت در حال حركت مي باشند، نشان دهنده آلودگي مي باشد.
تشخيص سريع آلودگي با باز كردن سر حجره ها و يافتن جرب هاي نابالغ و بالغ در داخل آن ممكن مي باشد. یا با استفاده از صفحات چسب دار در كف كندو و آزمايش ذرات موجود در روي آن مي توان جرب ها را ملاحظه كرد.

گزارش شده كه اين جرب از ايران تاگينه نو در جنوب شرقي آسيا پراكنده است ، وجود اين انگل در ايران هنوز تأييد نشده است. گزارشي از اين جرب از كنیا و افريقا نیز وجود دارد، اما اين آمار نیز بعداً تأييد نگرديده است. اين مایت به آساني به وسيله زنبوران عسل منتشر مي شود. تروپيلا كونيگروم فقط در سريلانكا ونپال ديده شده است. ميزبان طبيعي هر دو گونه جرب زنبور درشت آسيايي Apis dorsata است.
بر اساس نظر ريندر و همكاران (1994) اگر به جمعيت تروپيلا كلارا فرصت داده شود به سرعت در كلني گسترش يافته و باعث تلف شدن کلنی مي شود. دركلني هاي آلوده، لاروها و شفيره هاي آلوده در جلو دريچه پرواز ديده مي شوند. زنبوران تازه متولد شده اغلب داراي بالها يا پاهاي ناقص مي باشند شكم نيز داراي شکل تغيير يافته است. شانهاي داراي شفيره يك منظره نامنظم به همراه شفيره هاي ناقص و تلف شده را نشان مي دهند، بر روي بدن شفيره هاي موجود در سلولهاي آلوده (در انتها ها)، اغلب نقاط تيره رنگ به چشم مي خورد. در اين مرحله آلودگي در سلولهاي شفيره توسط زنبوران بالغ تشخيص داده مي شود (ريترو اشنايدر 1986 ). شدت آلودگي در كلني هاي بدون ملكه از كلني هاي داراي ملكه خيلي بيشتر است. براي تشخيص تفريقي تروپيلا کلارا، از تروپيلا كونيگروم بايد دانست كه جرب اخير درآپيس ملي فرا، ديده نمي شود.

روش جمع آوري:

با غلطاندن زنبوران در پودر آرد يا شكر و يا قراردادن آنها در مايع صابون یا الكل ، جمع آوري جرب ميسر است. براي اين كار مي توان به وسيله كشيدن دهانه يك شيشه دهان گشاد بر روي قاب زنبوران حدود 200-100 زنبور را جمع آوري كرده با يك حركت سريع آنها را به ته ظرف ريخته تا حدود 6-3 سانتي متر زنبور در كف شيشه جمع شوند. با اضافه كردن 25 گرم پودر شكر يا ‌آرد، با گذاشتن پارچه توري بر روي شيشه و تكان دادن شيشه بر روي صفحه سفيد، مي توان جرب ها را شمارش كرد. اين كار را چند بار با فاصله دو دقيقه تكرار مي كنيم. همچنین میتوان با ريختن الكل 70%، یا مايع صابون در شيشه بر روي زنبوران، به اندازه اي كه الکل روي آنان را بپوشاند، شيشه را تكان داده و سپس محتواي آن را از يك الك يا از يك پارچه توري گذرانده ، زنبوران در روي الك یا پارچه توري باقي مي مانند و جرب ها كه در روی مايع قرار مي گيرند، شمارش مي شوند.

بررسي كلني و شفيره ها:

روش ديگر براي تشخيص و تعيين سريع آلودگي به تروپيلا آزمايش حجرات شفيره هاي نر و كارگر است که با استفاده از چنگال پولك تراش و برداشتن درب حجرات انجام و مي توان جرب ها را مشاهده كرد. جرب هاي جوان سفيد رنگ و بي حركت در حال تغذيه بر روي لارو ديده مي شوند. اندامهاي دهاني و پاهاي جلويي جرب بر روي بدن شفيره ثابت شده است. با باز كردن تعداد معيني از سلولهاي شفيره درصد سلولهاي آلوده و ميزان آلودگي تعيين مي شود.

آزمايش صفحات چسب دار:

صفحات چسب دار را مي توان با استفاده از مقواهاي پوشيده با وازلين يا ساير مواد چسب دار كه براي زنبوران مضر نباشد، تهيه كرد. مقوا را به اندازه كف كندو بريده و يك قطعه توري يا پارچه توري مثل توري حشرات بر روي صفحه چسب دار قرار مي گيرد. براي جلوگيري از دسترسي زنبوران به اين صفحه لبه هاي توري را بر روي لبه هاي صفحه چسب دار، تا مي كنيم. تشخيص دقيق آلودگي با استفاده از اين صفحات میسر است. لازم است اندازه شبكه هاي توري به اندازه اي باشد كه جرب ها از آن عبور كرده و زنبوران نتوانند به جرب هاي افتاده دسترسي پيدا كنند. صفحات به مدت 3 روز در داخل كلني قرار داده شده و ذرات افتاده بر روي آن مورد آزمايش قرار مي گيرد. براي تشخيص سريع جرب مي توان از دودي حاوي تنباكو (25 گرم) و دميدن در كندو استفاده كرد. بدين روش 6 تا 10 مرتبه در كندو دميده مي شود، درب كندو را به مدت 20-10 دقيقه بسته نگه داشته، بعد از اين مدت صفحه چسب دار را بيرون آورده و جرب ها شمارش می شوند.

درمان:

در روش بيولوژيكي با محبوس كردن ملكه به مدت 9 روز و برداشتن شفيره هاي سر بسته در همان زمان، جرب ريشه كن می شود (تان كاناسينگ و همكاران 1988). گراگ و همكاران (1984) از اسيد فرميك 84% بوسيله فتيله داخل چوب پنبه و آزاد سازي 5 سي سي اسيد فرميك در كلني به مدت 14 روز استفاده كرده است. استفاده از پلت هاي حاوي اسيد فرميك نيز مؤثر بوده است.

بايد به خاطر داشت كه ساير جرب هاي مناطق حاره (اُواروا ونگ سيري، واروا آندر وودي ) مي توانند در آينده به آپيس ملي فرا حمله نمايند.

۳ -بيماری نوزما

بيماري نوزما يك بيماري انگلي است كه هر سه نوع زنبور كندو را مبتلا ميكند. در تمام دنيا گسترش داشته و در اروپا، استراليا و همچنين در امريكا وجود دارد. بدليل انتشار ناپيداي آن به اين بيماري ((قاتل نامرئي)) گفته اند.
نوزما به دو فرم وجود دارد: نوزماي پنهان كه حضور انگل مشهود نميباشد يا خسارت محدودي به زنبور وارد مي نمايد.نوزماي آشكاركه علايم بيماري ظاهر مي گردند. اولين مشاهدات نوزما توسط دانشمندان در قرون اول ميلادي گزارش شده، اين بيماري باعث صدمه زدن به زنبوران و مرگ آنها در بهار مي شود و مدت زيادي عامل آن را قارچ مي دانستند. تا اينكه در سال 1907 توسط دكتر زاندر عامل آن تشخيص داده شد. اولين درمان مؤثر در سال هاي 1953-1952 انجام گرديد.

سبب شناسي:

عامل بيماري يك انگل اجباري تك ياخته اي بنام نوزما آپيس زاندر است. انگل نوزما آپيس بدو فرم مشاهده مي شود:فرم آميبي يا رويشي كه فرم تكثير شونده آن است و تبديل به اسپور مي شود و فرم رويشي و تكثير شونده انگل با اينكه براي سلول خيلي آزاد دهنده است ولي باعث مرگ ميزبان نمي شود.
فرم مقاوم يا اسپوركه عامل انتقال از يك ميزبان به ميزبان ديگر است.اسپور بيضوي و شفاف، بدون رنگ بوده، 6/4 تا 4/6 ميكرون طول و 5/2 تا 3 ميكرون عرض، از نظر ساختمان خصوصيات ميكروسپوريدي ها را داراست . بوسيله يك غشاء سه لايه پوشيده شده، كه آن را از خشكي و آسيب هاي محيط خارجي محافظت مي نمايد. اين غشاء از جنس كيتين و داراي يك منفذ بنام ميكروپيل است.در داخل اسپور اجزاء ذيل يافت مي شود.
جسم آميبي يا اسپوروپلاست، دو هسته و همچنين ذخيره غذايي، ميتوكندري ديده نمي شود، كه احتمال وجود متابوليسم بي هوازي را ممكن مي سازد. رشته قطبي و دستگاه پرتاب كننده آن بنام كپسول قطبي ، رشته قطبي يك عضو توخالي و استوانه اي است كه يك انتهاي آن به ديواره اسپور وصل شده و 400- 600 ميكرون طول دارد و مثل فنر پيچيده است و داراي 44 پيچ است كه در دو يا چند رديف قرار دارند. با افزايش فشار محتواي اسپور رشته قطبي به بيرون پرتاب مي شود. در مرحله آميبي يا رويشي ، سلول ميكروسپوريدي داراي تشكيلات معمول يك سلول مي باشد شامل غشاء، سيتوپلاسم با اندامك ها، ريبوزوم ، شبكه آندوپلاسمي و دستگاه گلژي .
نوزما آپيس داخل سلولهاي پوششي روده مياني زنبوران بالغ تكثير مي شود . نوزما فقط انگل زنبور نيست. هفتاد و پنج گونه ديگر از نوزما وجود دارد كه موجودات ديگر را آلوده مي كنند. مشهورترين آنها نوزما بومبي سيس[3] است كه انگل كرم ابريشم مي باشد و عامل پبرين است. بيماري كه صنعت ابريشم را از سال 1850 تا 1860 به نابودي كشانيد. خصوصيات گونه هاي مختلف نوزما به يكديگر نزديك مي باشند.

بيماريزايی:

اسپور نوزما آپيس بوسيله ماده غذايي وارد محوطه روده مياني زنبور شده بعد از تماس با سلول ميزبان ( سلولهاي پوششي روده زنبور عسل) بوسيله ايجاد عضوي بنام لوله قطبي يا تاژك قطبي و عبور آن از غشاء سلول ميزبان ، محتواي سيتوپلاسمي يا اسپوروپلاسم خود را به داخل سلول ميزبان تزريق مي نمايد. تمام اينكار در عرض 2 ثانيه انجام مي شود.تحت تأثير فاكتورهاي گوارشي، فشار اسمزي، وضعيت فيزيكي- شيميايي شيره هاي گوارشي، لوله يا تاژك قطبي آزاد مي شود. اين رشته با تماس با غشاء سلول پوششي روده آن را سوراخ مي كند. احتمال دارد سوراخ نمودن غشاء روده و غشاء سلولي با ترشح آنزيم توسط انگل صورت گيرد. جسم آميبي در طول رشته قطبي با پاي كاذب حركت نموده و وارد سلول هدف شده ، در اين مرحله انگل ،كه پلانونت[4] ناميده مي شود به مرونت[5] تبديل مي شود . اين مقطع هسته كاملاً مشخص و براي سلول آزار دهنده است . مرونت ها تكثير شده، داراي هسته هايي بشكل زنجيره يا دانه هاي تسبيح مي شوند. اين مرونت ها داخل يا خارج سلولي هستند، و پس از تقسيم ، تبديل به اسپور مي شوند.با ورود اسپوروپلاسم به سلول ، اسپور شروع به تقسيم مي نمايد . با خاتمه يافتن تقسيم و انباشته شدن سلول از اسپور ، اسپورها از سلول بيرون ريخته ، به سلولهاي ديگر حمله مي كنند. گاهي در نوزماي زنبور عسل ، تعداد اسپورها به پانصد ميليون بالغ مي شود .در شرايط طبيعي كه فعل و انفعالات بدن زنبور بخوبي انجام مي شود به محض ايجاد تاژك قطبي توسط اسپور ، توسط آنزيم هاي گوارشي موجود در روده زنبور عسل ، تاژك قطبي ، هضم مي شود . لذا در شرايط طبيعي نوزما تاثير چنداني در سلامت زنبور ندارد.
در زنبوران مبتلا ، اسپورها به همراه مدفوع دفع مي شوند . اسپورها ماهها در مدفوع خشك شده زنده باقي مي مانند . نزديك به آخر زمستان شانها اغلب با مدفوع كارگران آلوده آغشته مي شوند. ساير كارگران، نيز با تميز كردن شانها ،آلوده مي شوند.

مقاومت اسپور:

مقاومت اسپور نوزما با اسپور باكتريها قابل مقايسه است.بر اساس مطالعات بيلي و بورشه ميزان مقاومت اسپور در شرايط ذيل تخمين زده شده است.

32-24 ساعت در مقابل خورشيد.
4-2 ماه داخل عسل(شرايط معمولي)
ده دقيقه در عسل نگهداري شده در 58 درجه سانتي گراد .
يك ماه در بدن زنبور تلف شده، در شرايط معمولي .
دو تا چهار ماه در بدن زنبور تلف شده، در 4 درجه.
بيش از يك سال در مدفوع زنبور عسل.

عوامل مستعد كننده:

عوامل متعددي باعث گسترش نوزما آپيس مي شوند. مهمترين عوامل ، فاكتورهايي هستند كه هماهنگي كلني را بهم ريخته يا باعث ضعف كلني مي شوند.

شرايط آب و هوايي:

زمستانهاي طولاني و مرطوب، بارندگي هاي طولاني كه زنبور را مدت طولاني حبس مي كند تغييرات دمايي مهم و ناگهاني، تغييرات هوايي آفتابي و بارندگي. بيماري معمولاً در اسفند و فروردين ظاهر و در ارديبهشت و خرداد فروكش مي نمايد.

اثر حشره كش ها:

افزايش آلودگي به نوزما اغلب در زنبوراني كه با سموم مواجه شده اند ، ديده شده است.

شرايط پرورش و روش هاي زنبور داري:

ضعف كلني ها، سن ملكه، نبود تدابير پيشگيري مخصوصاً عدم تعويض موم ها، كارهايي كه منجر به اختلال در توازن كلني مي شود(بازديد مداوم ، بچه مصنوعي فراوان ، تغذيه نامناسب).

سن زنبوران:

ميزان آلودگي با افزايش سن بالا مي رود . در درجه اول زنبوران مسن ، مبتلا به نوزما مي شوند. زنبوران جوان تا پانزده روزگي مبتلا نمي شوند. چون تجديد و باز سازي سلولهاي پوششي خيلي سريع انجام مي شود.

نژاد زنبور:

بر اساس نظر دانشمندان زنبوران ايتاليايي و قفقازي به نوزما حساس ترند.

ساير بيماريها:

بيماريهايي مثل آميب مالپيگي، آكاراپيس وودي و ويروس هاي مختلف ميزان ابتلا به نوزما را افزايش مي دهند.

بيماريزايي:

بيماريزايي نوزما آپيس توسط مرونت ها انجام مي شود. مرونت ها باعث تخريب سلولهاي مخصوص جذب مواد غذايي و سلولهاي ترشح كننده آنزيم هاي گوارشي می شوند. صدمه به دستگاه گوارش موجب اختلال در جذب آب و مواد غذايي و در نتيجه، موجب اسهال مي شود . زنبوران آلوده قدرت پرواز ، تامين غذا براي نوزادان را ، ندارند ، عمر آنها كاهش مي يابد . اين وضعيت منجر به ايجاد اختلال در رشد كلني مي شود.اگر ملكه مبتلا شود از قدرت تخم گذاري و طول عمر او كاسته خواهد شد و منجر به از بين رفتن كندو مي شود.
زنبوران كارگر آلوده ، ممكن است مجبور به دفع ، در داخل كندو شوند . مدفوع زنبوران آلوده مملو از اسپور است ، قدرت بقاي اسپورها متفاوت است ، در قطرات مدفوع اسپورها ممكن است بيش از دو سال زنده بمانند و در عسل يا در لاشه زنبوران مرده ، ممكن است يك سال دوام يابند .
با پيشرفت بيماري سلولهاي آلوده باد كرده كه با حركات پريستالتيك روده سلول مي تركند. جاي خالي سلولهاي آسيب ديده در سلولهاي پوششي روده ظاهر مي گردد. چون بازسازي سلولها نمي تواند سلولهاي منهدم شده را به حد كافي جبران كند. تخريب غشاء روده و سلولهاي روده بزرگ گاهي حادث مي شود. آسيب لوله هاي مالپيگي بندرت رخ مي دهد. در كنار اين اختلالات مشهود در روده مياني كه مانع جذب مواد غذايي مي شود، نوزما در گوارش و متابوليسم پروتئين ها اختلال ايجاد مي كند كه منجر به كاهش پروتئين هاي همولنف مي شود. اين اختلال روي فعاليت غدد اثر مي گذارد. از جمله رشد غدد ترشح كننده موم محدود مي شود، تخمدانهاي ملكه كوچك (آتروفي) مي شود.
بازسازي و ترميم سلولهاي آسيب ديده توسط زنبور، نياز به پروتئين دارد. اگر در تأمين پروتئين در كندو نقص يا اختلال وجود داشته باشد، بافت چربي مورد مصرف قرار مي گيرد كه اين موضوع در رشد و توسعه بهاره كندو كه در شروع بهار رخ مي دهد، ايجاد مشكل مي نمايد و در اينصورت زنبوران پرستار در اجراي وظيفه خود توانايي كافي را نخواهند داشت. اين حالت در سالهايي ك زمستانهاي طولاني و شرايط آب و هوايي نامساعد باشد تشديد مي شود. از طرفي وجود پروتئين ها باعث تكثير نوزما مي شود . تعدادي از محققين نشان داده اند كه انگل در كنار پروتئين ها (گرده) تكثير پيدا مي نمايد. در بهار، كلني ها بعد از يك رشد كافي مي توانند يك دوره آب و هوايي نامناسب را تحمل كنند. در اينصورت يك توقف كم و بيش مشخص در تخمگذاري حادث مي شود. اگر كلني ها از نظر تعداد زنبوران پرستار قوي باشند نوزما آپيس يك موقعيت عالي براي تكثير پيدا مي كند. برخي خلاف اين عقيده را داشته و مي گويند كه با تغذيه پروتئيني زنبوران نر ، نوزما در آنها تكثير مي شود. از نظر بيلي Bailey مسئله مهم در نوزما كوتاه شدن عمر زنبوران مي باشد.

علايم:

در فرم حاد بيماري، علايم ظاهر و در فرم مزمن، هيچگونه علامتي مشاهده نمي شود. علايم نوزما با علايم حادث شده توسط ساير بيماريها در زنبوران بالغ، قابل مقايسه مي باشد. بسياري از زنبوران آلوده ، هيچ علامتي ناشي از وجود اسپورهاي نوزما آپيس در دستگاه گوارش ، از خود نشان نمي دهند ، نه تنها در زنبورهاي آلوده ميزان آلودگي يكسان نيست ، بلكه نحوه پراكنش زنبوران آلوده در يك كندو بسيار متفاوت است. زنبورهايي كه از سكوي پرواز گرفته شده اند ، ( مخصوصا زنبوراني كه براي اولين پرواز بهاري و دفع مدفوع مي خواهند از كندو خارج شوند . ) ، حدود 50% بيشتر از زنبوران كارگري كه از پرواز برگشته اند ، آلودگي به اين تك ياخته را ، نشان مي دهند.اين تك ياخته در تمام طول سال تكثير شده ، در همه جا گسترده است . اما در بهار با افزايش توليد مثل زنبوران عسل بيشترين ميزان آلودگي مشاهده مي شود .
در عفونت هاي شديد ، در اوايل بهار ، علامت مدفوع قهوه اي روي شانها جلب توجه مي كند ، جلوي دريچه پرواز زنبوران مريض و مرده يافت مي شوند.در عفونت هاي خفيف ، فقط كندو ضعيف شده و بعد از مدتي تعداد زيادي شفيره با تعداد محدودي زنبور بالغ در كندو باقي مي مانند.
وضعيت آلودگي در پاييز به قدرت كلني و شرايط آب و هوايي بستگي دارد . اگر شرايط نامساعد باشد ،كندو به قدري ضعيف مي شود كه بعيد است كلني بتواند زمستان گذراني نمايد .
با تخريب بافت پوششي روده ، در جذب آب و مواد غذايي اختلال ايجاد شده ، موجب پيدايش اسهال مي شود . زنبور براي دفع مدفوع مجبور به خروج از كندو در هواي سرد مي شود . در اينصورت ، زنبوران دچار سرمازدگي مي شوند، روي زمين يا برفها افتاده ، نمي توانند به كندو برگردند ، و بدينطريق تلفات در كندو افزايش مي يابد.
اگر كلني بتواند زمستان را سپري نمايد ، اولين كاري كه كلني براي مبارزه با بيماري انجام مي دهد، جايگزين نمودن زنبوران جوان ، با زنبوران آلوده مي باشد . از اينروست كه كلني هاي آلوده ، در بهار ديرتر به حد مطلوب از نظر جمعيت ، مي رسند . و رشد بطئي كلني در بهار يكي از علائم آلودگي به نوزما مي باشد.

علايم جلوی كندو:

تلفات مختلف، كه نشانگر اين است كه تعداد قابل توجهي از زنبوران در صحرا تلف شده اند. عدم توانايي در پرواز و پرواز مشكل، اين عدم توانايي در پرواز بدليل فشار وارده به كيسه هاي هوايي در نتيجه افزايش حجم لوله گوارش مي باشد. زنبوران ناتوان و ضعيف.زنبوران چسبيده به ساقه هاي گياهان. زنبوران با شكم متورم در اثر افزايش حجم لوله گوارش و پرخوري.لكه اسهالي، كم و بيش مهم از نظر تشخيص، با رنگ متفاوت از زرد روشن تا قهوه اي تيره. كاهش فعاليت كلني. زنبوران در وضعيت خاص به دور هم جمع شده ،در حال تلف شدن، روبروي يكديگر در حال مبادله غذا در جاييكه غذا وجود ندارد.

علايم در كلني:

كم كم از جمعيت كاسته مي شود تا زمانيكه فقط يك يا دو قاب جمعيت باقي مي ماند. شفيره ها خيلي محدود شده يا وجود ندارند. ملكه آلوده تخمگذاري را متوقف مي نمايد. لكه هاي اسهالي روي قاب ها دريچه پرواز و روي پوشش قابها مشاهده مي شود. بر اساس نظر برخي از محققين (Bailey )، بنظر مي رسد كه اسهال در اثر نوزما نيست بلكه به عوامل ديگري كه همراه نوزما به زنبور حمله مي كنند، مربوط است.

تشخيص بيماري:

روش قابل اطميناني كه بوسيله آن بتوان بيماري را در محل زنبورستان تشخيص داد ، وجود ندارد . اما در موارد شديد آلودگي ، مي توان دو قطعه خلفي شكمي زنبور را جدا كرده تا روده مي اني با لوله هاي مالپيگي و روده كوچك و ركتوم آشكار شود. با مقايسه رنگ ، شكل و حالت روده مي توان به وجود يا عدم وجود بيماري پي برد.در استفاده از اين روش ، تعدادي از زنبوران را بايد مورد آزمايش قرار داد. روده مياني معمولا قهوه اي است ، و فرورفتگي هاي حلقوي روي آن ، به وضوح ديده مي شود، اما بعد از آلودگي به نوزما ، سفيد و شكننده شده ، و فرورفتگي هاي روده بدليل تورم بخوبي مشخص نخواهد بود.

اپيدميولوژي:

بيماري معمولاً در اسفند و فروردين ظاهر و در ارديبهشت و خرداد فروكش مي نمايد. در سطح كلني، بيماري به شيوه هاي مختلف گسترش مي يابد، اما هميشه با واسطه اسپور ها همراه غذا وارد روده مياني مي شوند. آلودگي سلولهاي پوششي از بخش خلفي معده [9]شروع و به سوي جلو به پيش مي رود، در اينجا شرايط خروج لوله قطبي از اسپور فراهم است و تماس اسپور با غشاء سلول ايده آل است.
زمانيكه با انهدام سلولهاي پوششي روده، اسپورها آزاد مي شوند، باآلودگي خودبخودي مستقيماً ديگر سلولها آلوده مي شوند. با گذر از اوج آلودگي، مرونت ها مي توانند از سلولي به سلول ديگر از طريق عبور از غشاء سيتوپلاسمي مهاجرت نموده و سلولهاي ديگر را آلوده مي كند. انتقال اسپورها از زنبوري به زنبور ديگري با تماس مستقيم با واسطه قطعات دهاني در هنگام تبادل غذا و همچنين از طريق مدفوع صورت مي گيرد. زنبوران مريض، مبتلا به اسهال شده و مدفوع را داخل كندو و روي ساير زنبوران دفع مي كنند. زنبوران نر بوسيله كارگراني كه آنها را تغذيه مي كنند آلوده مي شوند چون اين كارگران در همان زمان نظافت گر نيز مي باشند. محدوديت فعاليت كلني در شرايط آب و هوايي اهميت بسزا دارد . اگر زنبوران نتواند پرواز تخليه مدفوع را انجام دهد آلودگي افزايش پيدا خواهد كرد. عدم فعاليت كلني از بين رفتن زنبوران پير را متوقف نموده و آلودگي بيشتر مي شود. حشرات انگل (شپش زنبور و پروانه موم خوار )آلودگي را گسترش مي دهند. انتشار بيماري از يك كندو به كندوي ديگر به فاكتورهاي ديگري بستگي دارد كه قبلاً در بحث آكاريوز توضيح داده شد. از جمله بچه مصنوعي، بچه طبيعي، دخالت هاي زنبورداران، زنبور نر.
هاگ دار شدن انگل و مقاومت به شرايط محيطي، امكان آلودگي را بعد از تلف شدن كلني براي مدت طولاني فراهم مي نمايد. وسايل آلوده نيز منجر به انتقال آلودگي گرديده و ضروري است كه ضدعفوني شوند.

پيش بيني بيماري:

حدت بيماري نوزما متفاوت است خيلي از كلني ها بدون مشكلي با نوزما به سر مي برند بدون اينكه هيچ علامتي را نشان دهند، اين حالت در نوزماي مزمن قابل مشاهده است. نوزما بصورت واگير در برخي مناطق بروز مي نمايد. اين فرم نوزما انتقال از فرم خفته يا مزمن ب فرم حاد است كه بسرعت رخ مي دهد. نوزما آپيس يك عامل فرصت طلب است كه براي تكثير از برخي شرايط بهره مي گيرد. محققان مختلف اهميت يك پاييز نامناسب را در گسترش واگيري در ابتداي سال بعد نشان داده اند. تلفات زمستانه يا بهاره نيز با اهميت مي باشند.

تشخيص آزمايشگاهي:

پيشنهاد مي شود ابتدا آلودگي به نوزما ، از آلودگي به آميب ، تميز داده شود . بندرت نشانه اسهال خوني در عفونت به نوزما ديده مي شود ، در حاليكه در آلودگي به آميب ، ممكن است اسهال زرد گوگردي با بوي خاص مشاهده شود. عفونت هاي ثانوي نيز ممكن است ، رخ دهد. يك نمونه حاوي 20 زنبور مرده ، از كلني مشكوك ، جمع آوري و شكم هاي زنبوران را جداگانه در 3-2 ميلي ليتر آب ، خوب ساييده ، سه قطره از سوسپانسيون حاصله ، با درشتنمايي 40 ، بررسي شود. اسپور نوزما 7-5 ميكرون طول و 4-3 ميكرون عرض ، كاملا تخم مرغي و لبه تاريك دارد. محتواي آن، كه حاوي هستك ها ، كپسول و فيلامنت يا لوله قطبي مي باشد ، ديده نمي شود ، معمولا رنگ آميزي مورد نياز نمي باشد . اسپور نوزما با سلولهاي مخمر، اسپور قارچها ، اجسام چربي يا كيست آميب ( Malipighamobea ) كه حدود 7-6 ميكرون قطر دارد، و بزرگتر از نوزما مي باشد ، قابل اشتباه نيست.

آزمايش مستقيم:

با توجه به تنوع روشها مي توان روده مياني تازه اخذ شده را ، مستقيما مورد آزمايش قرار داد. بدينطريق كه محتواي روده له شده را روي لام قرار داده ، با چند قطره آب رقيق نموده پس از قرار دادن لامل ، در زير ميكروسكوپ مورد مشاهده قرار داد. در عفونت هاي خفيف ، ممكن است نتيجه منفي باشد . با شمارش اسپورها در ده منطقه لام و با تعيين ميانگين ، ميزان آلودگي تعيين مي شود، نتيجه بدينصورت است كه ، كمتر از 20 اسپور در واحد سطح ، آلودگي خفيف ، بين 100-20 اسپور ، آلودگي متوسط و بيشتر از 100 اسپور ، نشان دهنده آلودگي شديد مي باشد.

روش آزمايشگاهي تعيين همزمان نوزما و آميب با يك آزمايش:

يك سوسپانسيون از شكم زنبوران مرده (60-30 زنبور از كلني)، با ساييدن آنها در10-5 ميلي ليتر آب، تهيه مي شود. حجم آب بستگي به تعداد و شرايط زنبوران دارد. يك قطره از سوسپانسيون را روي لام قرارداده با ميكروسكوپ و درشت نمايي 20 بررسي مي شود. نتيجه بدين صورت است كه، كمتر و مساوي 20 اسپور ، نشاندهنده عدم آلودگي ، بيشتر از 20 اسپور ، نشاندهنده آلودگي است. سوسپانسيون را ابتدا از صافي 100 ميكرون و سپس 40 ميكرون عبور داده بخشي از لوله هاي مالپيگي كه از صافي 100 عبور نمايند از 40 نخواهند توانست بگذرند . سپس سوسپانسيون حاصله با درشت نمايي20 تا 40 بررسي مي شوند.فقط برخي از لوله هاي مالپيگي ، بعد از آلودگي به آميب ،باكيست پر مي شوند ،و فقط كيست هاي داخل لوله هاي مالپيگي رامي توان بعنوان نتيجه مثبت قلمداد كرد ، چون كيست هاي آميبي با اسپورهاي قارچ و سلولهاي مخمر اغلب اشتباه مي شوند. روش كشت براي رشد اين ارگانيسم ها وجود ندارد. روش تست سرولوژيكي نيز دردسترس نمي باشد.

پيشگيري:

بهترين دفاع در مقابل نوزما اين است كه ،فقط كندوهايي براي زمستان گذراني انتخاب شوند كه ، از نظر جمعيت قوي ، داراي ذخيره عسل بالا و ملكه جوان باشند . ضروري است ذخيره عسل در محل مناسبي از كندو قرار داده شود ، بطوريكه در هنگام ايجاد خوشه زمستاني ، در دسترس زنبوران قرار داشته باشد .
بعلاوه در صورت احتمال بروز بيماري ، لازم است بره موم ها از جلوي منافذ مربوط به تهويه كندو برداشته شود . از استرس گرما ، رطوبت بالا ، جمعيت متراكم ، غارت و كمبود آب در تمام زمانها مخصوصا در پاييز و زمستان كه درجه حرارت مدام در تغيير است ، جلوگيري شود. در همه مواقع، بهتر است بجاي متوسل شدن به درمان دارويي ، از بروز نوزما پيشگيري نمود،. بدليل امكان هميشگي تبديل نوزماي خفته به نوزماي فعال، نظارت كلني ها و بكارگيري تدابير دقيق پيشگيري اجباري است. عوامل تضعيف كننده كلني ها را از بين برد. لازم است زنبورداران كلني هاي خود را در شرايط خوب وارد زمستان نمايند و مانع ابتلاء زنبوران به اسهال شوند.

انتخاب محل خشك و نورگير براي زمستان گذراني.
تأمين غذاي كافي براي زمستان گذراني و مناسب از نظر كيفيت و عاري از عسلك.
نگهداري كندوها در شرايط مناسب براي جلوگيري از سرما و رطوبت .
فعال نمودن پرورش شفيره ها در شروع فصل پاييز بمنظور ورود كلني ها با جمعيت جوان براي زمستان گذراني و متشكل از زنبوران قوي و رشد يافته.

همانند پيشگيري از اغلب بيماريها لازم است ساير شرايط زمستان گذراني رعايت گردد:

از كلني ها بيش از اندازه بهره كشي نشود.
از بچه دهي و غارت جلوگيري شود.
استفاده از تغذيه با كيفيت و بموقع در پاييز.
نظارت بر ميزان گرده و اطمينان از كفايت آن.
احتياط در بازرسي كندوها در شروع بهار، زمانيكه شرايط آب و هوايي رضايت بخش نيست (پرهيز از معاينه طولاني كندوها، گذاشتن ناكافي طبقات، اشتباه در تشخيص بچه كندو).
حذف كلني هاي ضعيف.
داشتن ملكه هاي جوان و كلني هاي قوي.
تعويض مرتب قابهاي مومي.
ضدعفوني كردن وسايل، مخصوص پيشگيري از نوزما.
جلوگيري از اسهال .
نظارت دقيق بر بچه كندوهاي كلني هاي خريداري شده.

ضد عفوني كردن كندو:

در كلني هاي آلوده ، اغلب شانها آلوده مي شوند . اسپورها در حرارت حداقل 60 درجه ، در عرض 15 دقيقه ، و در حرارت 49 درجه ، در عرض 24 ساعت كشته مي شوند. بخار محلول اسيد استيك با غلظت حداقل 60% ، اسپور نوزما را غير فعال مي سازد ، و در عرض چند ساعت يا در عرض چند دقيقه ( در غلظت هاي بالا) اسپورها را مي كشد . بدين منظور مي توان ، شان هاي آلوده را در يك يا چند كندوي خالي گذاشت ، و چند قطره ( 3-4 قطره ) اسيد استيك را داخل يك ظرف در بالاي شانها قرار داد، و بعد از بستن درب كندو ، اسيد استيك بتدريج تبخير مي شود . ضدعفوني كردن كندوها و قابها با محلول فوق بطور مستقيم يا با اسپري يا اسفنج نيز توصيه شده است. در صورت ضدعفوني كردن شانها ، همه شانها حداقل بايد دو هفته قبل از استفاده در كندو ، در معرض هوا قرار گيرند.

درمان:

فقط كلني هايي تحت درمان قرار مي گيرند كه به حد كافي قوي باشند. كلني هاي ضعيف بايد حذف شوند و لوازم مربوط به آنها ضدعفوني گردند. زمانيكه بيماري نوزما مشاهده گرديد، يا هنگامي كه علايم بيماري با وجوديكه اسپورها در روده مياني بصورت خفته وجود دارند رويت شد ، درمان دارويي ضرورت دارد. در حال حاضر داروي رايج، فوماژيلين است [13]كه در بازار وجود دارد. اين دارو يك آنتي بيوتيك اختصاصي نوزما آپيس است كه ضد فرم فعال و آميبي آن (بدون هاگ) است و آن را از بين مي برد و هيچ اثري بر حالت اسپوري يا هاگدار نوزما ندارد. لذا فوماژيلين به آساني گسترش و توسعه نوزما را متوقف مي نمايد.از طرف ديگر به نظر مي رسد كه آنتي بيوتيك علاوه بر اثر بر عامل بيماريزا روي فعاليت كلني نيز تأثير گذاشته و موجب مقاومت بيشتر كلني مي شود. براي كنترل مطلوب نوزما در كلني هاي آلوده ، لازم است ، عفونت اوليه و محدود را در اوايل زمستان در كندوها از بين برد. در اواخر پاييز ، وقتي پرورش طبيعي نوزادان به حداقل مي رسد.

نحوه مصرف دارو:

لازم است به هر كلني يك گالن (حدود چهار ليتر) از شربت غليظ ، ( دو قسمت شكر ، يك قسمت آب ) ، حاوي فوماژيلين ، خورانده شود . شربت در جايي گذاشته شود كه ، آخرين نوزادان متولد شده بتوانند ، از اولين غذاي زمستاني استفاده كنند . اين روش از ايجاد آلودگي در خوشه زمستاني پيشگيري مي كند . در پاييز لازم است كلني ها ، حداقل يك گالن شربت حاوي 75 تا 100ميلي گرم فوماژيلين ) 25 ميلي گرم از ماده موثره در هر كلني در هفته، براي مدت 4 هفته( دريافت كنند . رقيق كردن مقداري پودر با آب ولرم (حداكثر 30 درجه سانتي گراد) انجام شود و سپس با شربت تركيب شود.
لازم به ذكر است كه ، فوماژيلين همانند ساير آنتي بيوتيك ها فقط بر فرم فعال نوزما موثر است ، و بر اسپورها اثري ندارد . براي از بين بردن اسپورها از روشهايي كه ذكر گرديد،( ضد عفوني ) ، بايد استفاده كرد.

دوره درمان:

زمانيكه علايم بيماري در يك كلني مشاهده شد درمان انجام مي شود. تمام كندوهاي يك زنبورستان مورد درمان قرار مي گيرند حتي اگر يك كلني مبتلا باشد. درمان بايد در ساعات فعاليت كندو اجراء شود. لازم است علاوه بر درمان ،روش هاي پيشگيري كه قبلاً توضيح داده شد، اجراء شوند. برخي از اسيد استيك براي پيشگيري از نوزما استفاده مي نمايند. تاكنون اين روش درماني توصيه نشده است.
نمایه کاربر
daryush
کاربر ویژه سایت زنبورعسل
کاربر ویژه سایت زنبورعسل
پست: 217
تاریخ عضویت: جمعه ۱۷ خرداد ۱۳۹۲, ۸:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: پردیس تهران
تشکر کرده: 348 دفعه
تشکر شده: 327 دفعه
تماس:

Re: شناخت بيماري

پست توسط daryush »

سلام جناب آقا رضای عزیز تصویر

بابت مطالب ارائه شده توسط جربها یا همون مایت تشکر میکنم شما در مورد این بند پایان ریز و میکروسکوپی اطلاعات تخصصی خوبی مطرح کردید که اگه اشکال نداره چند مطلب عمومی در مورد مایت به مطالب شما اضافه کنم.
مایتها جزء بند پایان کوچکی هستند که متنوع ترین و موفق ترین گروه در بی مهرگان هستند و مانند سوسکها و سوسری ها(به اشتباه به سوسری سوسک گفته میشود) در بقا موفق بوده اند.
البته خیلی دوست داشتم مطلب یه کم علمی تر بشه و از نام علمی و خانواده و رده این موجودات ریز صحبت کنیم که فکر کنم از حوصله جمع خارج باشد ولی همانطور که در مطلب بالا ذکر شد هزاران گونه مایت وجود دارد که برخی مفید و برخی انگل میباشند و بطور مثال در زنبور عسل مخربVarroکه به بدن زنبور میچسبد و یا Acarapis woodi که در لانه زنبور عسل وجود دارند و هزاران گونه از آن که با زنبور عسل همزیستی دارند.
مایتها باعث انواع بیماریهای مختلف مانند حساسیتهای تنفسی وآسم و اگزماو... در انسان و حیوان میشوند مثلا اگر صبح از خواب بلند میشویم احساس کسل بودن میکنیم ویا دارای انواع حساسیتهای پوستی میشویم یکی از عوامل را در وجود مایت باید بررسی کرد.
یکی از منابع مایت گرد و غبار میباشدکه به مایتهای گرد وغبار معروفند و خیلی راحت ما آنها را تنفس میکنیموباعث ظهور حساسیتهای تنفسی و پوستی وغیره در انسان میشود در مورد زنبور عسل هم این موارد صادق است که هم از راه تنفس و هم از راه تماس پوستی زنبور با مایت میباشد. از دلایل دیگر وجود مایت محیط های رطوبتی میباشد.
ظهور مایتها شاید در قدیم به این شکل نبوده و با ظهور انقلاب صنعتی در کشورهای پیشرفته بوجود آمده اند مانند سوسری آمریکایی یا سوسری آلمانی ویا لوک آمریکایی/ و یکی از دلایل بوجود آمدن گونه های مختلف و مقاومتر استفاده از سمهای شیمیایی میباشد بطور مثال بعضی از دوستان زحمت میکشند و لطف میکنندمثلا پرنده زنبور خوار را با فلان سم از بین میبرند خوب این پرنده با سم کشته میشه و در کنار این پرنده چند گونه دیگه هم از بین میره که شاید یکی از این گونه های از بین رفته از محدود کننده های انواع مایت باشه خوب خیلی راحت ما میدان را برای رشد و نمو گونه های مختلف مایت باز میکنیم و با یک جهش ژنتیکی یک گونه مایت مخرب بوجود میاد.به همین راحتی
البته مایتهای مختلف حساسیتهای مختلف برای انواع نژاد زنبور بوجود میاره که با توجه به این موضوع که مایتها در هر میزبانی یه نوع حساسیت بوجود می آورد و از گونه ای به گونه ای دیگر متفاوت میباشد که به نوع نژاد زنبور عسل و در معرض قرارگیری ملکه های قبلی در محیط های مختلف و مایتهای مختلف بوده وباعث شده یه نژاد در مقابله با یک نوع مایت حساسیت داشته باشد و نژاد دیگر حساسیت نداشته باشد.البته داستان پیچیده تر و گسترده تر از این حرفاست.
در کنترل مایتها در انسان به محدود کردن محل های رشد و نمو این انگل ها اشاره میشه که کنترل رطوبت و قرار دادن پتو ملحفه و حتی فرش و موکت در محیطهای بسته است چون در صورت دور ماندن مایت از بدن میزبان ظرف تعداد روز معین از بین میروند و یکی از منابع رشد و نمو مایتها کاغذ باطله روزنامه مقوا و کارتون میباشد.

دوستان عزیز من از هزاران نکته زنبورداری فقط ساخت کندوهای کفه باز اونهم بصورت ابتدایی رو یادگرفتم حالا در مورد بیماریها البته با احترام به همه زنبوردارهای محترم تناقض میبینم و اونهم اینه که اگر کارتون و روزنامه محل انباشت مایتها میباشد حالا چه مفید و چه مضر (بعلت جذب رطوبت کاغذ و جنس تقریبا نرم و خاک گیر بودن که باعث تجمع مایتها میباشد) چرا برای زمستان گذرانی از این مواد استفاده می کنیم ؟
لطفا دوستان صاحب نظر راهنمایی کنند تصویر
زنبورداری طبیعی بلیط ورود به تئاتر طبیعت می باشد
موضوع جدید ارسال پست

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 16 مهمان